
دوستان عزیزم بیاید جور دیگر به زندگی و دنیا نگاه کنیم. بیایم یکم نگرشمون رو نسبت به پیرامونمون عوض کنیم. یکم از این همه دغدغه و هیاهویی ک توش گیر کردیم و جز دروغ و کلک و پول در آوردن، مقام کسب کردن و جلب توجه کردن و مسخره کردن و ضایع کردن و ...... هیچ چیز دیگه ای نمیبینیم اندکی فاصله بگیریم.
از بیرون به خودمون نگاه کنیم. ببینیم واقعا زندگی هممون شده همین کارها. این اسمش زندگیه ؟ شدیم عین رباط، همه کارامون از قبل بهمون فرمان داده شده. انگار برناممونو اینطور ریختن که تازه اگه خیلی مفید باشی، صبح میری سر کار شب خسته و کوفته بر گشتی خونه. بدشم که اینه تا لنگ ظهر که خوابیم بعدشم که میریم بیرون و هزار تا کارای تکراری دیگه. تورو خدا به من راستشو بگو الان جایگاه تفکر کجاست؟ مگه هممون نمیگیم که فرق بین حیوان و انسان اینه که انسان فکر و اختیار داره. اصلا جایگاه زندگی کردن اینجا کجاست؟
تو از زندگی کردن چه تفسیری داری ؟ تفسیر من که اینه: پیشرفت ،آرامش ، جذب دلهای بیشتر ، عشق ورزیدن به همه حتی کسایی که نمیشناسیم اما به عنوان انسان دوسشون داری و از همه مهمتر انسانی بشیم که بتونه غیر ممکن رو ممکن کنه.
حالا به نظرت اگه تا لنگ ظهر بخوابی اینا ممکن میشه؟ یا نه اصلا اگه همش به فکر کارو مشغله و دغدغه هامون باشیم فرصتی واسه این چیزا میونه ؟
حرف تو چیه نظرتو بگو ؟
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: روانشناسی، ،
